۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

طلاق غیابی...

دوستی را دیدم که چند سالی است ازدواج کرده و حاصل این ازدواج فرزندی دوساله بود، دختر و پسرش را نپرسیدم.
نگران بود و خسته و مضطرب، خسته از زن تکراری، نگران از طلاق غیابی! خیالش به فرزندش نبود، اما تمام خیال من فرزندش را احاطه کرد که آینده ی آن چه خواهد شد!!!
چرا به ازدواجی تن دادی که سرانجامش را می شد از همان ابتدای مسیر حدس زد!
اگر می پرسیدم که چرا با این شرایط ازدواج کردی؟ چه شد ازدواج کردی؟ عشق را متهم می کرد!!! اما از ترسِ شنیدن این جواب ابلهانه، نپرسیدم. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر